غیر تو کسی نیست

ساخت وبلاگ
همه می گویند با غمش کنار می آیی، خاک سرد است و جای این زخم کم کم خوب میشود. اما حتی اگر سردی خاک برادرم هم بخواهد این زخم را خوب کند من دوباره آن را تازه کرده و نمک روی آن میپاشم.مهیار برادرم بود. اگر من برای او نگریم، اگر قلب من برای او نکشند، آیا او در آن دنیا احساس نمیکند که در چه دنیای غریبانه ای زندگی میکرده؟ آیا روح او عذاب نمی کشد که چرا خانواده اش زود فراموشش کردند؟ من حاضرم تمام این غم و زخم را به جان بخرم اما روح برادرم در آرامش باشد، روح او بداند که در این دنیا کسی هست که از فراق او به تنگنا آمده باشد مهیار جانم بیا و دوباره برایم غیرتی شو، بیا و دوباره به من آن احساس امنیتی که همیشه با وجودت داشتم را ارزانی کن. فقط نرو، برادر جان نرو که من نمی توانم بدون تو اندکی در این دنیا تحمل زندگی را داشته باشم. برادر، حالا که تو قرار است دیگر پیش من نباشی، من چگونه زندگی کنم؟ من چگونه به زندگی بدون تو عادت کنم؟ برادر جانم، می توانم بگویم که من بدون تو هیچم و حالا که تو نیستی من هم نیست و نابود شده ام.غم رفتنت را چگونه به دوش بکشم؟ حالا من هیچ، مادر چطور میخواهد رنج نبودنت را تحمل کند؟ پدر چگونه می تواند تحمل کند که عصای دست پیری اش شکسته شده؟ برادر، چگونه نبودنت را تحمل کنیم؟ چگونه این غم بزرگ را به جان بخریم؟ هر کدام از ما به نحوی رنج میکشیم، هر کدام از ما به نحوی در حال نابود شدن هستیم. کاش میبودی و با بودنت دوباره آن حس امنیت همیشگی را به ما میدادی. حالا که نیستی هر کدام از ما به نحوی احساس ناامنی میکنیم. برادر، این خانه و خانواده بدون تو ناامن استبرچسب‌ها: مهیار , برادر , برادرم , خانواده غیر تو کسی نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت غیر تو کسی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pesare-asemani بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 9:15

همه می گویند با غمش کنار می آیی، خاک سرد است و جای این زخم کم کم خوب میشود. اما حتی اگر سردی خاک برادرم هم بخواهد این زخم را خوب کند من دوباره آن را تازه کرده و نمک روی آن میپاشم.مهیار برادرم بود. اگر من برای او نگریم، اگر قلب من برای او نکشند، آیا او در آن دنیا احساس نمیکند که در چه دنیای غریبانه ای زندگی میکرده؟ آیا روح او عذاب نمی کشد که چرا خانواده اش زود فراموشش کردند؟ من حاضرم تمام این غم و زخم را به جان بخرم اما روح برادرم در آرامش باشد، روح او بداند که در این دنیا کسی هست که از فراق او به تنگنا آمده باشد مهیار جانم بیا و دوباره برایم غیرتی شو، بیا و دوباره به من آن احساس امنیتی که همیشه با وجودت داشتم را ارزانی کن. فقط نرو، برادر جان نرو که من نمی توانم بدون تو اندکی در این دنیا تحمل زندگی را داشته باشم. برادر، حالا که تو قرار است دیگر پیش من نباشی، من چگونه زندگی کنم؟ من چگونه به زندگی بدون تو عادت کنم؟ برادر جانم، می توانم بگویم که من بدون تو هیچم و حالا که تو نیستی من هم نیست و نابود شده ام.غم رفتنت را چگونه به دوش بکشم؟ حالا من هیچ، مادر چطور میخواهد رنج نبودنت را تحمل کند؟ پدر چگونه می تواند تحمل کند که عصای دست پیری اش شکسته شده؟ برادر، چگونه نبودنت را تحمل کنیم؟ چگونه این غم بزرگ را به جان بخریم؟ هر کدام از ما به نحوی رنج میکشیم، هر کدام از ما به نحوی در حال نابود شدن هستیم. کاش میبودی و با بودنت دوباره آن حس امنیت همیشگی را به ما میدادی. حالا که نیستی هر کدام از ما به نحوی احساس ناامنی میکنیم. برادر، این خانه و خانواده بدون تو ناامن استبرچسب‌ها: مهیار , برادر , برادرم , خانواده غیر تو کسی نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت غیر تو کسی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pesare-asemani بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 3:17

در این دنیای خاموش ، برادرم را از دست دادمبا رفتنش ، چون پرنده‌ ای ، خاطراتش پر کشیددر سینه داغی گذاشت ، سنگین و عمیقهر گوشه‌ ای یادی از او ، چون بادی در سکوتبرادرم ، با تو بودن ، حکایت روزهای خوبنبودنت ، چون شبی بی‌ ستاره ، تاریک و بی‌ پایانخنده‌ هایت ، اکنون در خاطره‌ ها ماندهصدایت ، اکنون فقط در رویاها شنیده می‌ شودمرگ تو ، برادرم ، چون زمستانی سرددر دلم جایی خالی ، که هیچ چیز پر نمی‌ کندخاطره‌ هایت ، چون چراغی در شب‌ های تنهاییدر این فراق ، یاد تو همچنان زنده و جاری استدر سوگ تو ، برادر ، اشک‌ ها حرف‌ های ناگفتهدر هر آه ، دلتنگی‌ ای بی‌ اندازهرفتن تو ، چون کتابی بسته ، قصه‌ ای ناتمامبرادرم ، تو در قلب من ، همیشه جاودان خواهی ماندبرچسب‌ها: برادر , فوت , داغ , سنکین غیر تو کسی نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت غیر تو کسی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pesare-asemani بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 3:17

همه می گویند با غمش کنار می آیی، خاک سرد است و جای این زخم کم کم خوب میشود. اما حتی اگر سردی خاک برادرم هم بخواهد این زخم را خوب کند من دوباره آن را تازه کرده و نمک روی آن میپاشم.مهیار برادرم بود. اگر من برای او نگریم، اگر قلب من برای او نکشند، آیا او در آن دنیا احساس نمیکند که در چه دنیای غریبانه ای زندگی میکرده؟ آیا روح او عذاب نمی کشد که چرا خانواده اش زود فراموشش کردند؟ من حاضرم تمام این غم و زخم را به جان بخرم اما روح برادرم در آرامش باشد، روح او بداند که در این دنیا کسی هست که از فراق او به تنگنا آمده باشد مهیار جانم بیا و دوباره برایم غیرتی شو، بیا و دوباره به من آن احساس امنیتی که همیشه با وجودت داشتم را ارزانی کن. فقط نرو، برادر جان نرو که من نمی توانم بدون تو اندکی در این دنیا تحمل زندگی را داشته باشم. برادر، حالا که تو قرار است دیگر پیش من نباشی، من چگونه زندگی کنم؟ من چگونه به زندگی بدون تو عادت کنم؟ برادر جانم، می توانم بگویم که من بدون تو هیچم و حالا که تو نیستی من هم نیست و نابود شده ام.غم رفتنت را چگونه به دوش بکشم؟ حالا من هیچ، مادر چطور میخواهد رنج نبودنت را تحمل کند؟ پدر چگونه می تواند تحمل کند که عصای دست پیری اش شکسته شده؟ برادر، چگونه نبودنت را تحمل کنیم؟ چگونه این غم بزرگ را به جان بخریم؟ هر کدام از ما به نحوی رنج میکشیم، هر کدام از ما به نحوی در حال نابود شدن هستیم. کاش میبودی و با بودنت دوباره آن حس امنیت همیشگی را به ما میدادی. حالا که نیستی هر کدام از ما به نحوی احساس ناامنی میکنیم. برادر، این خانه و خانواده بدون تو ناامن است برچسب‌ها: مهیار, برادر, برادرم, خانواده غیر تو کسی نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت غیر تو کسی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pesare-asemani بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 13:29

همه می گویند با غمش کنار می آیی، خاک سرد است و جای این زخم کم کم خوب میشود. اما حتی اگر سردی خاک برادرم هم بخواهد این زخم را خوب کند من دوباره آن را تازه کرده و نمک روی آن میپاشم.مهیار برادرم بود. اگر من برای او نگریم، اگر قلب من برای او نکشند، آیا او در آن دنیا احساس نمیکند که در چه دنیای غریبانه ای زندگی میکرده؟ آیا روح او عذاب نمی کشد که چرا خانواده اش زود فراموشش کردند؟ من حاضرم تمام این غم و زخم را به جان بخرم اما روح برادرم در آرامش باشد، روح او بداند که در این دنیا کسی هست که از فراق او به تنگنا آمده باشد مهیار جانم بیا و دوباره برایم غیرتی شو، بیا و دوباره به من آن احساس امنیتی که همیشه با وجودت داشتم را ارزانی کن. فقط نرو، برادر جان نرو که من نمی توانم بدون تو اندکی در این دنیا تحمل زندگی را داشته باشم. برادر، حالا که تو قرار است دیگر پیش من نباشی، من چگونه زندگی کنم؟ من چگونه به زندگی بدون تو عادت کنم؟ برادر جانم، می توانم بگویم که من بدون تو هیچم و حالا که تو نیستی من هم نیست و نابود شده ام.غم رفتنت را چگونه به دوش بکشم؟ حالا من هیچ، مادر چطور میخواهد رنج نبودنت را تحمل کند؟ پدر چگونه می تواند تحمل کند که عصای دست پیری اش شکسته شده؟ برادر، چگونه نبودنت را تحمل کنیم؟ چگونه این غم بزرگ را به جان بخریم؟ هر کدام از ما به نحوی رنج میکشیم، هر کدام از ما به نحوی در حال نابود شدن هستیم. کاش میبودی و با بودنت دوباره آن حس امنیت همیشگی را به ما میدادی. حالا که نیستی هر کدام از ما به نحوی احساس ناامنی میکنیم. برادر، این خانه و خانواده بدون تو ناامن است برچسب‌ها: مهیار, برادر, برادرم, خانواده غیر تو کسی نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت غیر تو کسی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pesare-asemani بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1402 ساعت: 16:54

همه می گویند با غمش کنار می آیی، خاک سرد است و جای این زخم کم کم خوب میشود. اما حتی اگر سردی خاک برادرم هم بخواهد این زخم را خوب کند من دوباره آن را تازه کرده و نمک روی آن میپاشم.مهیار برادرم بود. اگر من برای او نگریم، اگر قلب من برای او نکشند، آیا او در آن دنیا احساس نمیکند که در چه دنیای غریبانه ای زندگی میکرده؟ آیا روح او عذاب نمی کشد که چرا خانواده اش زود فراموشش کردند؟ من حاضرم تمام این غم و زخم را به جان بخرم اما روح برادرم در آرامش باشد، روح او بداند که در این دنیا کسی هست که از فراق او به تنگنا آمده باشد مهیار جانم بیا و دوباره برایم غیرتی شو، بیا و دوباره به من آن احساس امنیتی که همیشه با وجودت داشتم را ارزانی کن. فقط نرو، برادر جان نرو که من نمی توانم بدون تو اندکی در این دنیا تحمل زندگی را داشته باشم. برادر، حالا که تو قرار است دیگر پیش من نباشی، من چگونه زندگی کنم؟ من چگونه به زندگی بدون تو عادت کنم؟ برادر جانم، می توانم بگویم که من بدون تو هیچم و حالا که تو نیستی من هم نیست و نابود شده ام.غم رفتنت را چگونه به دوش بکشم؟ حالا من هیچ، مادر چطور میخواهد رنج نبودنت را تحمل کند؟ پدر چگونه می تواند تحمل کند که عصای دست پیری اش شکسته شده؟ برادر، چگونه نبودنت را تحمل کنیم؟ چگونه این غم بزرگ را به جان بخریم؟ هر کدام از ما به نحوی رنج میکشیم، هر کدام از ما به نحوی در حال نابود شدن هستیم. کاش میبودی و با بودنت دوباره آن حس امنیت همیشگی را به ما میدادی. حالا که نیستی هر کدام از ما به نحوی احساس ناامنی میکنیم. برادر، این خانه و خانواده بدون تو ناامن است برچسب‌ها: مهیار, برادر, برادرم, خانواده غیر تو کسی نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت غیر تو کسی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pesare-asemani بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 15:10

همه می گویند با غمش کنار می آیی، خاک سرد است و جای این زخم کم کم خوب میشود. اما حتی اگر سردی خاک برادرم هم بخواهد این زخم را خوب کند من دوباره آن را تازه کرده و نمک روی آن میپاشم.مهیار برادرم بود. اگر من برای او نگریم، اگر قلب من برای او نکشند، آیا او در آن دنیا احساس نمیکند که در چه دنیای غریبانه ای زندگی میکرده؟ آیا روح او عذاب نمی کشد که چرا خانواده اش زود فراموشش کردند؟ من حاضرم تمام این غم و زخم را به جان بخرم اما روح برادرم در آرامش باشد، روح او بداند که در این دنیا کسی هست که از فراق او به تنگنا آمده باشد مهیار جانم بیا و دوباره برایم غیرتی شو، بیا و دوباره به من آن احساس امنیتی که همیشه با وجودت داشتم را ارزانی کن. فقط نرو، برادر جان نرو که من نمی توانم بدون تو اندکی در این دنیا تحمل زندگی را داشته باشم. برادر، حالا که تو قرار است دیگر پیش من نباشی، من چگونه زندگی کنم؟ من چگونه به زندگی بدون تو عادت کنم؟ برادر جانم، می توانم بگویم که من بدون تو هیچم و حالا که تو نیستی من هم نیست و نابود شده ام.غم رفتنت را چگونه به دوش بکشم؟ حالا من هیچ، مادر چطور میخواهد رنج نبودنت را تحمل کند؟ پدر چگونه می تواند تحمل کند که عصای دست پیری اش شکسته شده؟ برادر، چگونه نبودنت را تحمل کنیم؟ چگونه این غم بزرگ را به جان بخریم؟ هر کدام از ما به نحوی رنج میکشیم، هر کدام از ما به نحوی در حال نابود شدن هستیم. کاش میبودی و با بودنت دوباره آن حس امنیت همیشگی را به ما میدادی. حالا که نیستی هر کدام از ما به نحوی احساس ناامنی میکنیم. برادر، این خانه و خانواده بدون تو ناامن است برچسب‌ها: مهیار, برادر, برادرم, خانواده غیر تو کسی نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت غیر تو کسی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pesare-asemani بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1402 ساعت: 16:06

همه می گویند با غمش کنار می آیی، خاک سرد است و جای این زخم کم کم خوب میشود. اما حتی اگر سردی خاک برادرم هم بخواهد این زخم را خوب کند من دوباره آن را تازه کرده و نمک روی آن میپاشم.مهیار برادرم بود. اگر من برای او نگریم، اگر قلب من برای او نکشند، آیا او در آن دنیا احساس نمیکند که در چه دنیای غریبانه ای زندگی میکرده؟ آیا روح او عذاب نمی کشد که چرا خانواده اش زود فراموشش کردند؟ من حاضرم تمام این غم و زخم را به جان بخرم اما روح برادرم در آرامش باشد، روح او بداند که در این دنیا کسی هست که از فراق او به تنگنا آمده باشد مهیار جانم بیا و دوباره برایم غیرتی شو، بیا و دوباره به من آن احساس امنیتی که همیشه با وجودت داشتم را ارزانی کن. فقط نرو، برادر جان نرو که من نمی توانم بدون تو اندکی در این دنیا تحمل زندگی را داشته باشم. برادر، حالا که تو قرار است دیگر پیش من نباشی، من چگونه زندگی کنم؟ من چگونه به زندگی بدون تو عادت کنم؟ برادر جانم، می توانم بگویم که من بدون تو هیچم و حالا که تو نیستی من هم نیست و نابود شده ام.غم رفتنت را چگونه به دوش بکشم؟ حالا من هیچ، مادر چطور میخواهد رنج نبودنت را تحمل کند؟ پدر چگونه می تواند تحمل کند که عصای دست پیری اش شکسته شده؟ برادر، چگونه نبودنت را تحمل کنیم؟ چگونه این غم بزرگ را به جان بخریم؟ هر کدام از ما به نحوی رنج میکشیم، هر کدام از ما به نحوی در حال نابود شدن هستیم. کاش میبودی و با بودنت دوباره آن حس امنیت همیشگی را به ما میدادی. حالا که نیستی هر کدام از ما به نحوی احساس ناامنی میکنیم. برادر، این خانه و خانواده بدون تو ناامن است برچسب‌ها: مهیار, برادر, برادرم, خانواده غیر تو کسی نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت غیر تو کسی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pesare-asemani بازدید : 29 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 7:15

همه می گویند با غمش کنار می آیی، خاک سرد است و جای این زخم کم کم خوب میشود. اما حتی اگر سردی خاک برادرم هم بخواهد این زخم را خوب کند من دوباره آن را تازه کرده و نمک روی آن میپاشم.مهیار برادرم بود. اگر من برای او نگریم، اگر قلب من برای او نکشند، آیا او در آن دنیا احساس نمیکند که در چه دنیای غریبانه ای زندگی میکرده؟ آیا روح او عذاب نمی کشد که چرا خانواده اش زود فراموشش کردند؟ من حاضرم تمام این غم و زخم را به جان بخرم اما روح برادرم در آرامش باشد، روح او بداند که در این دنیا کسی هست که از فراق او به تنگنا آمده باشد مهیار جانم بیا و دوباره برایم غیرتی شو، بیا و دوباره به من آن احساس امنیتی که همیشه با وجودت داشتم را ارزانی کن. فقط نرو، برادر جان نرو که من نمی توانم بدون تو اندکی در این دنیا تحمل زندگی را داشته باشم. برادر، حالا که تو قرار است دیگر پیش من نباشی، من چگونه زندگی کنم؟ من چگونه به زندگی بدون تو عادت کنم؟ برادر جانم، می توانم بگویم که من بدون تو هیچم و حالا که تو نیستی من هم نیست و نابود شده ام.غم رفتنت را چگونه به دوش بکشم؟ حالا من هیچ، مادر چطور میخواهد رنج نبودنت را تحمل کند؟ پدر چگونه می تواند تحمل کند که عصای دست پیری اش شکسته شده؟ برادر، چگونه نبودنت را تحمل کنیم؟ چگونه این غم بزرگ را به جان بخریم؟ هر کدام از ما به نحوی رنج میکشیم، هر کدام از ما به نحوی در حال نابود شدن هستیم. کاش میبودی و با بودنت دوباره آن حس امنیت همیشگی را به ما میدادی. حالا که نیستی هر کدام از ما به نحوی احساس ناامنی میکنیم. برادر، این خانه و خانواده بدون تو ناامن است برچسب‌ها: مهیار, برادر, برادرم, خانواده غیر تو کسی نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت غیر تو کسی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pesare-asemani بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 9:58

همه می گویند با غمش کنار می آیی، خاک سرد است و جای این زخم کم کم خوب میشود. اما حتی اگر سردی خاک برادرم هم بخواهد این زخم را خوب کند من دوباره آن را تازه کرده و نمک روی آن میپاشم.مهیار برادرم بود. اگر من برای او نگریم، اگر قلب من برای او نکشند، آیا او در آن دنیا احساس نمیکند که در چه دنیای غریبانه ای زندگی میکرده؟ آیا روح او عذاب نمی کشد که چرا خانواده اش زود فراموشش کردند؟ من حاضرم تمام این غم و زخم را به جان بخرم اما روح برادرم در آرامش باشد، روح او بداند که در این دنیا کسی هست که از فراق او به تنگنا آمده باشد مهیار جانم بیا و دوباره برایم غیرتی شو، بیا و دوباره به من آن احساس امنیتی که همیشه با وجودت داشتم را ارزانی کن. فقط نرو، برادر جان نرو که من نمی توانم بدون تو اندکی در این دنیا تحمل زندگی را داشته باشم. برادر، حالا که تو قرار است دیگر پیش من نباشی، من چگونه زندگی کنم؟ من چگونه به زندگی بدون تو عادت کنم؟ برادر جانم، می توانم بگویم که من بدون تو هیچم و حالا که تو نیستی من هم نیست و نابود شده ام.غم رفتنت را چگونه به دوش بکشم؟ حالا من هیچ، مادر چطور میخواهد رنج نبودنت را تحمل کند؟ پدر چگونه می تواند تحمل کند که عصای دست پیری اش شکسته شده؟ برادر، چگونه نبودنت را تحمل کنیم؟ چگونه این غم بزرگ را به جان بخریم؟ هر کدام از ما به نحوی رنج میکشیم، هر کدام از ما به نحوی در حال نابود شدن هستیم. کاش میبودی و با بودنت دوباره آن حس امنیت همیشگی را به ما میدادی. حالا که نیستی هر کدام از ما به نحوی احساس ناامنی میکنیم. برادر، این خانه و خانواده بدون تو ناامن است برچسب‌ها: مهیار, برادر, برادرم, خانواده غیر تو کسی نیست...ادامه مطلب
ما را در سایت غیر تو کسی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pesare-asemani بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت: 12:04